خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح

♪♥♫بغض هاي نگفته ي غزل♫♥♪
اگه دلت شكسته اگه مثل من يه دنياتنهايي اگه كلي بغض تودلت هست بياوبغض هاي نگفته ي منوبخون پشيمون نميشي
سلام دوستان هركس ميخوادميتونه كدلوگوي منوكپي كنه وتوي اسكريپت هاي اختصاصي وبلاگش قراربده توي قسمت امكانات وب قرارداره منم لينكتون ميكنم ســــــــــــــلام ميخواستم به تمام كاربراني كه به وبلاگ خودشون ميان خبربدم كه من دنبال يه نويسنده خوب هستم فرق نداره دخترباشه ياپسر فقط فعال باشه هركي پايه س بهم كمك كنه اين وبوبتركونيم بسم الله نظر بده مشخصات ونام كاربريشو بگه باتشكر مديروبلاگ:غزل ســـــــــــــــلام بااين كه يه كم ديره ولي يلداروبه همتون تبريــــــــــــــــــك ميگم اگه ديرپست ميذارم به خاطر كم لطفيه شماس اعتراض هم وارد نيست يه كم بيشترنظر بدين منم قول ميدم بيشترپست بذارم. اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم "غذا" بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود. در دهخدا بخوانید: غذا. [ غ َ] (ع اِ) بول شتر. (اقرب الموارد). رجوع به غذی شود. دهخدا توصیه کرده است به جای غذا از پزا استفاده کنیم: دهخدا: پزآ ( پز + آ ) ، پخته شده و آماده گردیده ، واژه پزا را میتوان بجای غذا که هموزن یکدیگر میباشند بکار برد تا با این روند از درایش واژگان ناپسند بیگانه در زبان پارسی خودداری نمود و اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمۀ "نفر" را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را بااین کلمه میشمارند و انسان را با کلمۀ "تن" میشمارند؟ شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را بخوبی میشناسید. اعراب به ما آموختند که "صدای سگ" را "پارس" بگوئیم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان میباشد؟ اعراب به ما آموختند که "شاهنامه آخرش خوش است" و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید. عرب به ما کلمه ی اٌمت را آموخت به معنای ((گلیه ی شتر)) اعراب به ایرانیان را موالی نامیدند.... آیا بیشتر از این میشود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد، که به کسانی احترام میگذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته اند وهنوز با استفادۀ همین کلمات به ریشش می خندد. آیا در کتاب سفینه البهار نمیخوانیم کهبالاترین ایرانی از پست ترین عرب پست تر است؟!!!! خداااااااااا . . . ما نسل بوسه های خیابانی هستیم لیلی قصه اش را دوباره خواند . برای هزارمین بار.... ومثل هربار لیلی قصه باز هم مرد
نسل خوابیدن با اس ام اس
نسل درد دل با غریبه های مجازی
نسل جمله های كوروش و دكتر شریعتی
نسل كادوهای یواشكی
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس... ...
نسل سوخته
نسل من..........
نسل تو ...
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم بین عذاب هایمان مدام بگوئیم یادش بخیر ...
دنیای ما هم همین طور بود
مثل جهنم ...
لیلی گریست وگفت :کاش اینگونه نبود
خدا گفت :هیچ کس جزتو قصه ات را تغییر نخواهد داد !!
لیلی! قصه ات را عوض کن...
لیلی اما میترسید . لیلی به مردن عادت داشت .
تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود..
خدا گفت : لیلی عشق میورزد تا نمیرد . دنیا لیلی زنده میخواهد
لیلی آه نیست . لیلی اشک نیست . لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست ..
لیلی ! زندگی کن...
اگر لیلی بمیرد ، دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد ؟
چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟...
چه کسی طعام نور در سفره های خوشبختی بچیند؟
چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های زندگی بروبد؟ ؟..
چه کسی پیراهن عشق را بدوزد ؟ ؟ ...
لیلی قصه ات را دوباره بنویس ..
لیلی به قصه اش بازگشت....
این بار اما نه به قصد مردن .
که به قصد زندگی .
و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر بوده از لیلی های ساده گمنام .......
طراح : صـ♥ـدفــ |